نفس مامان و بابا کارن

...

من یک نوزادم ؛ نگاهم کن، با چشمانم دنبالت می کنم. من یک نوزادم ؛ در آغوشم گیر، گرمایت را حس می کنم.  من یک نوزادم ؛ گرمم نگهدار، احساس راحتی می کنم.  من یک نوزادم ؛ رهایم کن، با شوق به سویت می شتابم.  من یک نوزادم ؛ برایم بنواز، گوش می کنم.  من یک نوزادم ؛ در گوشم نجوا کن، صدایت را پاسخ می دهم.  من یک نوزادم ؛ به گریه ام توجه کن، به پشتیبانیت دل می بندم.  من یک نوزادم ؛ در آغوشم گیر، آرام می شوم.  من یک نوزادم ؛ دستانم را لمس کن، انگشتانت را می گیرم.  من یک نوزادم ؛ با من حرف بزن، از تو یاد می گیرم.  من یک نوزادم ؛ به من عشق بورز، با تمام وجودم به تو عشق می...

...

سلام پسر عزیزم بعد از 9 ماه که تو شکم مامانی بودی و 68 روز که پیشم بودی تازه امروز برات این وبلاگ و درست کردم تا وقتی بزرگ شدی همه این خاطراتو بخونی.