کارنکارن، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

نفس مامان و بابا کارن

پسرم رفته پارک(24فروردین)

پسر قشنگم دیروز بردیمت پارک ...تو کالسکه خیلی خوابت میومد ولی چون نمی خواستی هیچ صحنه ای رو از دست بدی اصلا نخوابیدی ولی شب بدون هیچ مخالفتی خوابیدی......ایندفعه عکس من و بابایی هم هست اینجا عزیزم ...
25 فروردين 1391

کارن تو اولین بهار زندگیش

سلام قشنگم.... اول از همه بگم که برا واکسنت خیلی آبرو داری کردی،نه جیغ زدی نه گریه کردی....فقط نزدیک 10 روزی بود که سرما خورده بودی  برا همین وقت نوشتن و عکس گرفتنو نداشتم مامانی نفس مامان این تو این چند وقتی که وقت نشد بیام برات بنویسم خیلی پیشرفت کردی..... به هر دو طرف می چرخی کارنم دیگه کاملا دست دسی می کنی دیگه غذای جامد می خوری ،اولین چیزی هم که خوردی سیب بود    دست تو دهنت می کنی و همش در حال آواز خوندنی خنده هات دیگه با صدا شده عزیزم......  مامانی امسال عید هچ جا نرفتیم همش کرج و تهران بودیم و مهمونی که خدارو شکر نه با کسی غریبی می کنی و نه بد اخلاقی... ...
18 فروردين 1391

خوش اخلاق مامان 4 ماهش تموم شد

سلام پسر گلم...نفس مامان امروز وارد 5 ماهگی میشی ...دیگه منو کاملا میشناسی،اینقدر عاشقانه و دوست داشتنی نگام می کنی که نفسم میگیره عزیزم... فندق من خنده هات داره کم کم با صدا میشه،همش دوست داری بشینی،از خواب همیشه با خنده بیدار میشی.... مامانی 2 روز پیش داشتم کنارت غذا میخوردم هر وقت می خواستم دهنمو باز کنم که غذا بخورم توام با من دهنت و باز میکردی و با حسرت به غذا نگاه میکردی...عزیزم تا چند روز دیگه توام غذا می خوری نگران نباش شکمو من......        راستی وقتی بابایی برات صدای گربه در میاره خیلی سعی می کنی تقلید کنی،یا وقتی مامان بزرگ برات دست دسی می کنه دوست داری توام دست بزنی ولی هنوز کاملا کنت...
13 اسفند 1390